متن این مصاحبه عیناً از وبسایت گیتیسا برداشته و مننتشر شده است:
لطفا خودتان را معرفی کنید؟
سلام من صالح سخندان هستم و متولد سال ۶۹، در تهران به دنیا آمدهام، ماه آبان و هنوز در تهران زندگی میکنم. بعد از سالهایی که کارکردهام و تجربه کسب کردم، اسمی که من رو به اون میشناسند طراح خطای دید هست. در شبکههای اجتماعی به اسم آقای خطای دید فعالیت میکنم و به کسبوکار خودم مشغول هستم.
طراح خطای دید یعنی چه؟ و چه مدت هست که در این زمینه کار میکنید؟
خطای دید عملا به معنی ایجاد، خلق آثار، محصول یا خدمتی است که با استفاده از ویژگیهای خاص ادراک انسان تجربههای جدیدی را ایجاد میکند، خطای دید به معنای این نیست که واقعا بینایی ما دارای نقص می باشد که جالب است و یا تبدیل به عکسی در شبکههای اجتماعی و یا یک ویدئو باشد، بلکه به ویژگیهای ذاتی یا ویژگیهایی مرتبط است که آدمها در موقعیتهای جغرافیایی مختلف، یا در سنهای مختلف آن ویژگیها را دارند. ما از آن ویژگیها استفاده میکنیم، بعضی وقتها یک اثر هنری ایجاد میکنیم، بعضی وقتها هم یک محصول کاربردی به وجود می آوریم مانند یک محصول دکوراتیو، مانند یک فضای تبلیغاتی، مانند یک فضای کاربردی برای آموزش، خیلی اتفاقهای مختلفی ممکن است از این تکنیک خطای دید به وجود بیاید. در مورد اینکه چه مدت در این زمینه کار میکنم، از سال ۱۳۹۰ این کار را آرام آرام شروع کردم، به دلیل اینکه قبل از آن، چندین سال طراح گرافیک بودم و به صورت مستقل، و طی مواجههام با چند پروژهی مختلف که میشد از تکنیکهای خطای دید استفاده کرد وارد یه دنیای جدیدی شدم که بی انتها بود. هنوز هم در این زمینه کار میکنم و فکر میکنم که شاید به اندازه لیوانی از این دریا را تجربه کرده باشم و هنوز خیلی کار هست که میبایست انجام بدهم.
در گوگل زمانی که عنوان آقای خطای دید رو جستجو کردم، با سایت شما با عنوانsalso.cc آشنا شدم، امکانش هست بیشتر در مورد هدف این سایت توضیح بدید و آیا فروش محصولات خطای دید هم جزوی از برنامه شماست؟
هدف سایت salso.cc عملا معرفی خطای دید است، زیرا ما در زبان فارسی متاسفانه محتوای با کیفیتی در این زمینه نداریم و هر چیزی که وجود دارد، مربوط میشود به محتواهایی که صرفا جنبهی سرگرمی دارد، ولی من علاقه داشتم محتواهایی را تولید کنم که جنبهی آموزش داشته باشد، جنبهی افزایش معلومات و دانش نسبت به نحوهی برخورد با پدیدههای خطای دید و استفاده از آنها در حوزههای مختلف باشد. مطالبی وجود دارد در نحوهی استفاده از خطای دید در تبلیغات، در طراحی محصول و … .
و همینطور در این وبسایت مجموعه آثار و پستهایی که در شبکههای اجتماعی قرار میدهم را اینجا منتشر می کنم، برای دوستانی که دسترسی به آن شبکهها ندارند و یا علاقه مندند در یک وبسایت به صورت کامل به آنها دسترسی داشته باشند.
موضوع تولید محصولاتی بر اساس خطای دید هم چند سالی هست که بوده و خواهد بود.
موضوع تولید محصولات خطای دید و طراحی محصولاتی با استفاده از تکنیکهای خطای دید از سالهای دور در ذهن من بود و این موضوعرا در برهههای مختلف سعی کردم تجربه کنم و در هر بار از این تجربهها اتفاق متفاوتی میافتاد و یک اتفاق در آنها مشترک بود، آن هم بازخورد مثبتی بود که من از این محصولات داشتم. هر چند که این محصولات خیلی اتفاق تکنولوژیک و فوقالعاده مدرنی نبود که در نظر بگیریم به دلیل تکنولوژی و یا دیگر ویژگیهایش است که مخاطب از آنها استقبال کرده ، بلکه برعکس ممکن است که از نظر جنس و متریال بسیار ساده باشند، مثلا اولین محصولی که من طراحی کردم یک پکیج استیکر بود که از فرمت عادی استیکرها و یا برچسبهایی که در حوزهیدکوراسیون استفاده میکنند خارج بود.
این محصول به اسم تاقچهی مجازی شناخته شد و خیلی فیدبک خوبی در آن بازهی زمانی برای من داشت. اولین محصولم را عملا در اوایل سال ۹۳ شروع کردم و بعد از آن با یک وقفهی یکساله دوباره مشغول تولید و طراحی محصولات متنوعی شدم که در حال حاضر آن را با اسم و رسم ویداوین از طریق همان چرخهی وبسایت و شبکههای توزیع و فروشی که دارد عرضه میکنم.
چه نرم افزارها یا ابزارهایی هستند که بدون آن نمی توانید زندگی کنید؟
من به بعضی از نرم افزارها خیلی عادت کردهام، این بدین معنی نیست که اگه نباشد نمیتوانم کار بکنم، مثلا فتوشاپ، از آن دسته از نرم افزارهایی است که خیلی به آن عادت کرده ام، در این حد که حتی هنگام تایپ هم از فتوشاپ استفاده میکنم به جای این که از نرم افزار word استفاده کنم، نرم افزارهای دیگری هم وجود دارد که خیلی استفاده میکنم. از آنجایی که بیشتر کارهایم را خودم انجام میدهم، از آنجای که فیلمبرداری میکنم و آنها را ادیت میکنم، برای ادیت کردن ویدئوها از ویدئو استودیو استفاده میکنم.
برای کار کردن با طراحیهای وکتور یا اصطلاحا برداری از نرم افزار اینسکیپ استفاده میکنم که مجانی می باشد و گاهی اوقات از کورل استفاده میکنم و اتوکد و از طرفی برای رسترها از نرم افزار گیمپ استفاده میکنم که آن هم مجانی است ولی فتوشاپ را مجبورم که از نسخهی دزدی آن استفاده کنم.
در کل بحث نرمافزار را به شکل یک ابزار تا امروز به آن نگاه کردهام، حتی موقعیتهایی که وجود دارد که خیلی کارها رو میتوانم با استفاده از نرم افزارهای مختلف بدون اینکه خیلی فکر کنم انجام بدهم اما به جای اینکار سعی میکنم مثلا محاسباتم را به صورت هندسی و بر روی کاغذ انجام دهم، به جای اینکه از نرم افزار استفاده کنم و شبیهسازی کنم. این اتفاق در استیکرهای سهبعدی و نقاشیهای سهبعدی خیلی نمود دارد. یا طراحیهای احجام خطای دید. حقیقتا این موضوع خیلی من را خوشحال میکند. انگار هنوز مغزم کار میکند، به جای اینکه همه چیز را بسپارم به نرم افزارهای مختلف!
نرم افزارها مانند “بیل و کلنگ” هستند که ما از آنها استفاده میکنیم.
کدام شبکههای اجتماعی به نظر شما مفید می باشد؟
حقیقتا، من هیچ کدام از شبکههای اجتماعی را حداقل در ایران که تجربه میکنم با مخاطبین ایرانی مفید نمیبینم. نه اینکه به ذات مفید نباشند، بلکه به دلیل روندی است که دارند و محتوایی است که در آن وجود دارد و از آن سو نیز، تجربه و یا جنس احساسات و یا عکس العملی که حتی برای مخاطبها ایجاد میکند به نظرم مفید نمی باشد.
ولی به هر حال این حرفی که میزنم به این معنی نیست که از آنها استفاده نمیکنم. در این سالهای متوالی به دلیل کار و جنس محتوایی که تولید میکردم ، همیشه از شبکههای اجتماعی استفاده میکردم. از فیسبوک که در حال حاضر در ایران خیلی رونقی ندارد و تا امروز که تلگرام و اینستاگرام خیلی پر استفاده هستند. تقریبا در تمامی شبکههای اجتماعی هستم و فعالیت میکنم ولی در اینستاگرام و تلگرام که در اینستاگرام خیلی بارز تر است، فعالیتم بیشتر می باشد.
این مفید بودن بیشتر از جنس “در ارتباط بودن” است که در تلگرام هم این موضوع بیشتر است. ارتباط مهم است و به خاطر همین شاید اینستاگرام را تا این حد مفید ندانم.
اما از نظر کسب و کار همه مفید هستند. اما از نظر شخصی خب نظرم اینه.
روزانه چند ساعت میخوابید؟ به نظر شما میزان خواب با موفقیت ارتباطی دارد؟
ابتدا سوال آخر را جواب میدهم، زیرا اساسا با کلمهی موفقیت مشکل دارم و تمامی تعاریفی که درباره آن وجود دارد را قبول ندارم. اما در ارتباط با موضوع خواب، متغیر است، گاهی اوقات ۴ ساعت میخوابم. بعضی وقتها نمیخوابم و …. یعنی روند منظمی ندارد. اما به صورت میانگین ساعت ۱۲ میخوابم و ۶ بیدار می شوم.
یک جملهی خیلی معروف است که میگوید، چیزی که باعث میشود خوابتان کیفیت داشته باشد، تعداد ساعتها و یا طول خواب نیست، بلکه کیفیت خواب است.
اینکه وقتی میخواهید بخوابید واقعا بخوابید، این عادت خیلی وجود دارد که در رختخواب اولین کاری که میکنیم گوشی را برمیداریم تا ببینیم آخرین اتفاقاتی که توی اینستاگرام افتاده است چیست. در صورتی که ما خودمان را به این کار عادت میدهیم که وقتی به رختخواب می رویم به هوشیاری کامل برسیم که ببینیم در اینستاگرام چهخبر است، آخرین نوتیفیکیشن چیست و ..
زمانی که تمام شد و خیالمان راحت شد تازه تصمیم میگیریم که بخوابیم، در صورتیکه هنوز مغزمان هوشیار است و این عادت باعث میشود که وقتی بیدار میشویم هنوز کسل و خسته باشیم و از بعضیها بپرسیم که “چرا ۴ ساعت میخوابی و سرحال هستی”.
موضوع بعدی اینکه وقتی که شما انگیزه داشته باشید که فردا میخواهید کارهای جدیدی انجام بدهید، کارهایی دارید که باید تحویل بدهید، به این فکر میکنید که ساعتتان را چند بگذارید. قبل از اینکه ساعتتان زنگ بزند شما بیدار خواهید شد.
بزرگترین درسی که از پیشرفت حرفهتان گرفتید چیست؟
توی این سالها که کار کردم، به خاطر جنس کاری که انتخاب کردم، از نظر متفاوت بودن و از نظر نوع خدمتی که داشتم ارائه میدادم و از آن طرف فرمتهای رایجی که برای انجام دادن کارها وجود داشت. با چیزهایی روبرو شدم که متداول نبودند. یا وجود نداشتند برای اشخاص دیگری که بتوانم از تجربیاتشان استفاده کنم.
بنابراین تعداد این درسهای بزرگی که از آنها حرف میزنید خیلی زیاد است، ولی اگه بخواهیم یکی را به صورت شاخص بگویم که با آن بارها درگیر بودهام، اینست که – یه عبارت شاید خیلی شنیده شده و خیلی هم معروف است – احتمالا با زبانهای مختلف هم شنیدید یا دیدید. مثلا “never give up” ، “کم نیار” ، “ادامه بده” و جملاتی از این دست. ولی واقعیت اینست که تا زمانی که درگیر شرایط آنبالانسی نشده باشید که همه چیز به شما فشار نیارده باشد، این جمله را اصلا نمیفهمید.
فرض کنید در حال انجام کارهایتان هستید، فروشی ندارید، زحمتتان را میکشید، قوانین دستوپا گیر است و از آن طرف مشتریای که دارید، کاری که به او تحویل دادهاید شاید اصلا متوجهش نمیشود، همهی اینها را میگذارید کنار هم، در آن شرایط تصمیم میگیرید که اصلا این کار معنی ندارد.
تازه آنجا این جمله معنی پیدا می کند که “کم نیار” یعنی چه. اگه بخواهم بگویم، بزرگترین درس اینست که در شرایط سخت است که نباید کم آورد، در شرایط سخت است که باید ادامه بدهید، این اتفاق چندین بار برای خودم افتاده است که بعد از اینکه طاقت آوردم و دوام آوردم، اتفاقات خوبی افتاده است. و این سیکل مرتبا ادامه دارد، اینگونه نیست که بگویم از اینجا به بعد خیلی خوب شد و نرمال شد.
هر از چندگاهی دوباره آن سختیها هست و صبر کردن است و بعد از آن یک اتفاق خوب.
چه عادتهایی است که باعث متفاوت شدن شما نسبت به بقیه میشود؟
در مورد اینکه چه عادتی که ممکن است من متفاوت به نظر برسم: حالا الزاما متفاوت بودن من شاید از نظر خودم اینگونه نباشد.
یکی از چیزهایی که سعی میکنم به آن عادت کنم این است که عادت نکنم! حتی توی کارهای روزانهام. روالهای منظم به معنی رایج آن را سعی میکنم ایجاد نکنم.
یا کارهای متفاوت را استقبال میکنم، تجربههای جدید را خیلی دوست دارم. چالشهایی که به ظاهر نمیتوانم حل کنم را خیلی دوست دارم.
برای همین است که هیچ وقت برای کسی کار نکردهام و یا نمیتوانم کار کنم، چون حس میکنم که این عادت کردن برای شخص من میتواند مرگ آور باشد.
آیا تاکنون تجربه شکست داشتهاید ؟
تا دلتان بخواهد تجربهی شکست دارم، شاید کمتر سعی کردم این شکستها نمود بیرونی داشته باشد، چون کلا در موردشون سعی میکنم با کسی صحبت نکنم .
ولی یک کاری که ازش هیچ وقت نترسیدهام پیوت کردن در مورد کارهایی است که دارم انجام میدهم، که ممکن بوده است مثلا سه ماه یک زحمت خیلی زیادی بکشم اما بعد از سه ماه یک جملهای، یک اتفاقی، یک عدد و رقمی، یک آماری باعث بشود بگویم وای ، کلا این سه ماهی که زحمت کشیدم را فکر میکنم که الان شرایط بدی نداریم. مثلا به درآمد رسیدهایم، ولی مثلا اگر همین روال را ادامه بدهم احتمالا یک اتفاق بدی میافتد.
همونجا من این پیوت رو انجام میدهم، اگر چه هزینهی زیادی برای من داشته است و از جنسهای مختلف شکستهایی وجود داشته است یا در مورد انتخاب همکار، انتخاب شریکی که با آن کار میکنم.
یا مثلا یک محصول جدیدی که حتی طراحی کردیم، اما فهمیدم اصلا به درد نمیخورد، یک چیز مزخرفی است و کلی هم برای آن هزینه کردم .
در مورد این که کاری که انجام می دهم شاید به سرانجام نرسد، شاید از جنس یک استارتآپ یا یک ایدهای که به صورت متداول در موردش خیلی صحبت میشود که این استارتآپ شکل گرفت و بعدش هم شکست خورد و بعدش هم کنار گذاشتناش.
اما این موارد خیلی در مورد کاری که من انجام میدهم چون خیلی “نالج بیس” و “یک نفره” است و زحمت آن به دوش خودم است معنی پیدا نمیکند و تا دلتان بخواهد از جنس مختلف شکستهایی هست که باعث هدر رفتن زمان ، هزینه ، پول و یا همهچیزهای مختلف و حتی روابط اجتماعی شده است. ولی در همه آنها به صورت مشترک درسهای بزرگی بوده است که ادامهی کار را برای من آسان کرده است.
بالاخره زخمی بوده که ما را نکشته است، و یک مقدار قوی ترمان کرده است.
چه برنامهای برای آینده دارید؟
من در حال حاضر به صورت موازی بر روی دو موضوع کار میکنم. بحث اول استادیو سالسو هست که کار طراحیهای خطای دید را انجام میدهد و کار من به مشاوره، پروژههای تبلیغاتی و دکوراسیون میگذرد ولی اولویت خودم موضوع دوم یعنی ویداوین هست که داخل اون محصولاتی را طراحی و تولید میکنم که مردم عادی میتوانند از آن استفاده کنند و این خوشحالی بیشتری را برای من ایجاد میکند.
و هدف اصلی من هم واقعا رسیدن به این اتفاق بزرگ است که بتوانم محصولات یا خدمات کوچکی ایجاد کنم که مردم عادی بتوانند تجربیات جدید و جذاب با استفاده از آنها به دست بیاورند. این برای خودم خیلی ایده آل است.
و تمام تمرکز و تلاشم را در حال حاضر برای این موضوع خرج می کنم و مطمئنا این اتفاق خواهد افتاد. دیر، زود، نمیدانم کی این اتفاق میافتد ولی این اتفاق خواهد افتاد.
نصیحتتان برای کسانی که میخواهند در حوزهی خطای دید وارد شوند چیست؟
نصیحتی که به صورت کلی جنس دیالوگی که نصیحت باشد، چون خودم خوشم نمیآید به کسی هم نمیگویم.
ولی استقبال می کنم، اگر کسی بخواهد بیاید سراغ خطای دید خودم به او کمک میکنم، کما این که خودم کلاس برگزار کردهام.
دورهی آموزشی رایگان برگزار کردم، جواب ایمیلهایی که طولانی است و خیلی هم وقتم را میگیرد را میدهم و به آنها کمک میکنم و خب خوشحال میشوم حداقل همکارانی داشته باشم که احساس تنهایی در اینکار نکنم.
یک چیزی را به شدت خوشم نمیآید، چجوری بگویم – اینکه رفتار جو زدهای نسبت به هر پدیدهی نوعی از خودمان نشان بدهیم.
این پدیدهی نو میتواند نقاشیهای سهبعدی باشد، که اه چقدر جالبه برویم همه انجامش بدهیم یا اینکه درست کردن یه پیج اینستاگرام باشد یا این جمله که ببینید چقدر دارند پول در میاورند. برویم همه انجامش بدهیم، این رفتارهای جو زده یا الان نمونهی معاصرش که زلزله شده است که برویم کمک کنیم و یه سلفی هم بگیریم.
این رفتارها در کل خوب نیست. وگرنه انجام دادن اینکارها و ورود به حوزههای مختلف عالی است، من هم انجام میدهم و اگر کسانی هم بیایند استقبال میکنم و کمک میکنم.
لطفا دو نفر از افراد موفقی را که میشناسید جهت شرکت در “گیتیسکوپ” معرفی نمایید
من برای اینکاری که شما انجام میدهید، عملا به نظرم گذاشتن تجربهها و چالشهاییست که یک نفر میتواند در زندگی و کارش داشته باشد. دو نفر از دوستانم رو معرفی میکنم. نفر اول فرزانه صداقت که در عین اینکه دوستم هست همسرم هم هست.
و نفر دوم بهداد مقیمی که او هم دوست خوبم هست و در حوزهی کاری خودش فوقالعاده است.
هر دو نفری که گفتم در حوزهی کاری متفاوتی کار میگنن و هر دو از نظر من بسیار قابل افتخار هستند.
اگر پیامی دارید لطفا با ما در میان بگذارید
به نظرم برای حسن ختام بیان یک موضوعی که خودم هر از چندگاهی در موردش فکر میکنم و با آن درگیر میشوم خالی از لطف نیست. و آن هم این است که کاری که دوست دارید را انجام بدهید، با کیفیت عالی و با تمام انگیزه انجام بدهید و نگران بدبخت شدن و بی پول شدن و اینها هم نباشید.
من هر وقت از یک چالشی که از این جنس بوده موفق بیرون آمدهام و تمام شده است، بعد از آن گفتهام که باید حتما اگر این اتفاق دوباره افتاد چنین برخوردی داشته باشم.
و بدانید که کسی که با تمام قوا تلاش میکند، نتیجهای که میخواهد را شاید عینا نگیرد، اما حتما نتیجهای میگیرد که بعدها به آن افتخار میکند.