مصاحبه ای که با مجله موفقیت داشتم بهانه ای شد تا جلد این شماره مجله را طراحی کنم. در ادامه متن مصاحبه ام با این مجله آورده شده است. این مصاحبه بیشتر درباره فعالیت من در شبکه اجتماعی اینستاگرام است. در این گفت و گو سعی کردم تا تجربیاتم را در رابطه با این رسانه ساده و در عین حال پیچیده بیان کنم.
گفتوگو با صالح سخندان، آقای خطای دید که در صفحه اینستاگرامش دید خیلیها را نسبت به زندگی تغییر دادهاست.
چند سالی است که نقاشی سهبعدی و نرمافزارهای سهبعدی طرفداران زیادی پیدا کردهاست. صالح سخندان دانشجوی انصرافی برق از دانشگاه خواجه نصیر است. صالح متولد ۶۹ است و در پیجش در اینستاگرام نقاشیهای سهبعدیاش را که با تکنیک خطای دید میکشد، به اشتراک میگذارد. او در اینستاگرام ۵۴ هزار مخاطب دارد.
چی شد که معروف شدید؟
به خاطر کار متفاوتی بود که داشتم. در ابتدای امر از کسانی که به من پیام میدادند متوجه شدم که تکنیک کارم برایشان جالب است، چند وقت بعد از آن که شروع کردم به گذاشتن عکسهایی از محیط کارم، از فعالیت روزمرهام و اینکه مثلا آشپزی میکنم و آهنگ گوش میکنم. متوجه شدم که لایف استالیم و این که مشغول کار کردن هستم و سخت کار میکنم، آن قسمت هم مورد توجه قرار گرفتهاست.
چند وقت است که در اینستاگرام پیج دارید؟
حدودا یک سال است.
از کی مخاطبانتان زیاد شد؟
روند یک دفعهای نبود، همه چیز آرام آرام پیش آمد. اتفاقها دست به دست هم میداد. من کلاسهای خاصی داشتم که برگزار میکردم و ویدیو درست می کردم، سعی میکردم که یک ارزشی را به مخاطبان ارائه بدهم و حتی یک حس خوبی به آنها بدم این باعث شد که آرام آرام مخاطبانم زیاد شود، این طوری نبود که فلانی گل کرد و یک هو مخاطبانش زیاد شد، این طور نبود.
در روز چند تا پست میگذارید؟
به این بستگی دارد که چه قدر زمان داشته باشم، ولی به طور متوسط روزی یک پست میگذارم از پارسال تا به حال، ۳۸۰ تا پست گذاشتهام، تقریبا روزی یک پست میشود.
برای هر پست چه قدر وقت میگذارید؟
کار من با دیگران یک تفاوت کوچک دارد و آن این است که نسبت به دیگران، خیلی به آمار پیجم توجه میکنم. آمارم را تحلیل میکنم، به این توجه میکنم که ببینم، مخاطبان چه کار میکنند. بازی راه میاندازم، معما راه میاندازم، پستهای سریالی درست میکنم. یعنی از این ۳۸۰ پستی که من گذاشتهام، بالای ۳۰۰ تا از آنها فکر شدهاند. ایدههای از قبل طراحی شدهاست. زمان گذاشتهام که فقط برای اینستاگرام طراحی کنم. پستی که کارکرد دیگری جز اینستاگرام ندارد و من یک روز تمام رویش وقت گذاشتهام. یک عکس، یک ویدیو و یا تبریک یک روز خاصی، چالش خاصی، باتوجه به خطای دید و اتفاقهایی از این دست، یک کار تکنیکی در قالب معما، بازی و ویدیو درست کردهام و دنبال این هستم که تعامل بیشتری با مخاطب ایجاد کنم.
به نظرتان این تعامل ایجاد شدهاست؟
الزاما به تعداد مخاطبان نیست، در سبک کار من است. یک زمانی سوژهها طوری است که باعث میشود که مخاطب موضوع را دنبال کند، مثل غذا، مثل لاکچری لایف، مثل فشن. اینها خیلی مورد پسند مخاطب است. چون در بیشتر موارد دست نیافتنی است و مورد پسند مخاطب است. موضوع هنر و تکنیکهای این طوری و یا این استایلهای کاری محبوب نیست. ولی فکر میکنم که پیجی که من درست کردهام در این زمینه موفق بودهاست. البته مخاطب بالا به معنی تعامل بیشتر نیست، ولی این اتفاق در پیج من افتادهاست و این باعث شده که من کامنتهای زیاد مثبتی داشتهباشم.
دلیل موفقیتتان را چه میدانید؟
به نظرم دو نوع آگاهی در اینستاگرام وجود دارد. یک آگاهی موقتی، که یک چیزی ترند میشود و بعد از چرخه خارج میشود. الآن کمدینهایی که پیج دارند، آنها بالا میآیند و بعد از مدتی خارج میشوند. من سعیام را کردهام که این مدلی نباشم و از چرخه خارج نشوم. تلاش میکنم که اگر اثری در صفحهام میگذارم سال بعد هم آن اثر خوب باشد و سال بعد هم مخاطب خود را داشتهباشد.
چه طور این اتفاق افتاد؟ ویژگی کار شما چه بودهاست؟
یکی از چیزهایی که پستهای من ندارد، طنز است، من طنز را ندارم. اما یک سری جایگزینها وجود دارد که جور این قضیه را میکشد، یکی از آنها زیبایی است، یکی دیگر حس کشف است. من در کارهایم این موضوع را دارم. خیلی از مخاطبانم به دنبال این هستند که بدانند چه شده که نقاشی سهبعدی شدهاست. در معماها مطرح میکنم که کدام یکی از اینها واقعی است گاهی اوقات مخاطب نمیتواند تشخیص دهد. همه عکسها و ویدئوها یک سوژه خلاقانهای دارد که حس حل مسئله را به مخاطب القا میکند. در بعضی از پستهای من یک سری از عکسها این طور است که برای این که مخاطب آن معما را حل کنند، باید گوشیشان را یک جور خاصی نگه دارند. آماری که من دارم نشان میدهد، در اینستاگرام با کمک نرمافزارهای مختلف میتوانی آمار بگیرید، زمانی که مخاطبان روی آن پست خاص گذاشتهاند، خیلی فوق العاده بودهاست. الآن آنقدر محتوا زیاد است که همه از روی پستها میگذرند، یا لایک میکنند یا نمیکنند. این که کسی۲۰ ثانیه و یا یک دقیقه بماند که ببنید در آن عکس چه خبر است در این دوره بعید است، ولی این اتفاق در خیلی از پستهای من میافتد.
شما تبلیغ هم میکنید؟
نه من تبلیغ نمیکنم. کسب و کار من چیز دیگری است که این پیج به آن ربط دارد. من دارم سعی میکنم که کارهای روزمره و کارهایی که انجام میدهم را نمایش دهم. عملا این پیج پیجی نیست که تبلیغ کند و تا به حال هم این کار را نکردهام.
در ایران شما تنها کسی هستید که خطای دید را انجام میدهد؟
اگر بگویم که خطای دید، بله من تنها کسی هستم که این کار را میکند. البته الآن کلاسهای آموزشی هم برگزار میکنم. خیلی از مخاطبان فکر میکنند که من ادمین هستم و این عکسها خارجی است. فکر نمیکنند که کسی در ایران چنین کارهایی انجام دهد.
استقبال از کلاسها چه طور بودهاست؟
من کسب و کار خودم را دارم، برگزاری کلاسها در واقع یک کار اضافی است که انجام میدهم و برایم مهم نیست که کلاسی پر میشود و یا این که نه. حتی اگر دو نفر هم باشد، من کار خودم را انجام میدهم. ولی درخواستها نسبت به آن چیزی که من میخواستم برگزار کنم، بیشتر است.
چند دوره برگزار شدهاست؟
برگزاری آموزش خطای دید را از ۴ ماه پیش شروع کردم، تا به حال ۲ دوره برگزار کردهام. در حال حاضر دو تا کتاب با موضوع خطای دید دارم ترجمه میکنم و یک کتاب هم در این موضوع دارم مینوسیم.
کدام یک از طرحهای شما بیشتر طرفدار داشتهاست؟
یک پروژهای داشتم که ۳۵ تصویر بود، با موضوع شوخی با جاهای معروف ایران. به صورت سریالی روزی ۱ تصویر میکشیدم که یک ماه تقریبا طول کشید. برای هر تصویر حدودا ۱/۵ تا ۲ ساعت برایشان زمان میگذاشتم. از بین آن ۳۵ تصویر ۵-۶ تصویر بود که خیلی دیده شدند.من برای هر کدام یک سناریویی که مرتبط با یک اتفاقی بود، داشتم. هر کدام از طرحها یک داستان و بهانهای داشت. مثلا من یک شوخی کردم با تخت جمشید و کوروش. فکر کنم برای آن شوخی ۱۰۰۰ تا فحش خوردم. متهم به وطن ناپرستی شدم. ولی این یک بازی بود. این فکر کردم که مخاطبم را چه طور میشود با آن مفهمومی که در ذهن من است، درگیر کنم. در پست بعد توضیحاتی درباره آن بدهم. دربین آن پستها پست سردر دانشگاه تهران که با یک دانیاسور خورده میشد خیلی دیده شد و آن طرحی که یک مار داشت، برج میلاد را میبلعید.
ایده اولیه این پروژه از کجا آمد؟
خیلی ساده بود، من یک کاغذی را گذاشتم جلوی یک سیب و بعد به این فکر کردم که ادامه این را آن طوری که خودم دلم میخواهد میتوانم بکشم و از توی سیب یک کرم درآوردم که به این موضوع میخندد و کپشن زدم که حتی به خورد این سیب هم راضی نیست و به فکر سیب بعدیاش است. دوست داشتم که یک مطلبی را با آن بگویم. بعد دیدم که چه جالب، برویم به جاهای معروف، مردم با آیتمهایی که به خودشان ربط دارد، ارتباط بیشتری برقرار میکنند. خیلی با آن احساسیتر برخورد میکنند.
فحش هم میخورید؟
نه…خیلی بعید است، جز معدود پیجهایی هستم که فحشهایش کم است. مگر این که خودم یک کاری کنم که فحش بخورم. وقتی یک نفر به شما فحش میدهد یعنی این که پست بعدیتان را هم میبیند. البته بعضیها هم همیشه هستند که میگویند کارهایت کپی است و خارجی است. من به آنها کاری ندارم. من یکی دو تا دوست دارم که آنها هم پیجهای موفقی دارند. درباره اینستاگرام با آنها خیلی صحبت میکنم.
درباره چه چیز اینستاگرام صحبتهایی میکنید؟
ما هفتهای یک مقاله میخوانیم با محوریت اینکه توی این هفته اینستاگرام چه تغییری کردهاست. من الآن مثلا میخواهم استوری ورژن جدید را بگذارم، باید چه طور از آن استفاده کنم که مخاطب از آن خوشش بیاید.
چرا اینستاگرام این قدر مهم شده ، صفحه شما اولش با فان شروع شد.
بله اولش قرار بر این بود که من فقط کارهایم را بگذارم، قرار نبود که اینستاگرام برای من یک رسانه شود، فقط دوست داشتم که کارهایم یک جورهایی دیده شود، حتی نمیخواستم که روزانه مطلب بگذارم. ولی بعد که دیدم که مخاطبین زیاد شدند، تصمیم گرفتم که روزانه برای مخاطبانم زحمت بکشم. ولی در حال حاضر من معتقد نیستم که ایستاگرام مهم است. فرض کنید که همین الآن اینستاگرام بسته شود، همین حالا برای کسانی که فالور میلیونی دارند، چه اتفاقی میافتد؟ ادمینها باید بدانند که مهمترین چیز در اینستاگرام چیست. رسانهشان، فالورشان و یا محتوا، کدام برایشان مهمتر است. تعداد خیلی کمی از کسانی که در فیسبوک موفق بودند در اینستاگرام هم موفقند و تنها دلیل موفقیت آنها این بود که محتوای خوب داشتند و نه فالور. من به این فکر میکنم که مهم نیست که رسانه چه است، اینستاگرام است، تلگرام است و یا فیسبوک، فقط باید سعی کنید که محتوای خوبی داشتهباشید.
در خیابان شما را میشناسند؟
نه.. در پستها من خیلی کم از خودم عکس میگذارم، بنابراین کسی من را زیاد نمیشناسد. تا الان خیلی کم اتفاق افتاده که من را بشناسند. خیلی علاقه ندارم که من را بشناسند.
شبکههای اجتماعی تا چه حد در موفقیتتان در کسب و کار کمک کردهاست؟
وجود شبکههای اجتماعی به عنوان یک رسانه که هیچ توقعی ندارد، که هم مشتریهایم کارهایم را میبینند و هم مردم میبیند، کمک کرد. کسب وکار من یک جوری آژانس تبلیغاتی محسوب میشود. ولی آژانسی که یک آدم است که هم مردم دوستش دارند و هم کسب و کارهایی که به آنها کمک میکنند، با او رابطه خوبی دارند.
خودتان را آدم موفقی میدانید؟
موفقیت یک احساس است من حالم خوب است و پس موفقم. من پولدار نشدهام، خانه و ماشین ۴ سال پیشم را دارم، ولی همکارانم و شاگردانم حس خوبی به من میدهند، بنابراین موفق هستم.
درباره کسب و کار سخندان شیوه عجیب سهبعدی سازی
«من طراح خطای دید هستم و به دیگران در تبلیغات و طراحی داخلی برای خطای دید کمک میکنم.» کسب و کار صالح سخندان دقیقا همین است. زندگی، تفریح و شغل سخندان در نقاشی سه بعدی و خطای دید خلاصه میشود.
صالح از سال ۹۰ نقاشی سهبعدی را شروع کرد. زمانی که یک طراح مستقل بود. او درباره دلیل انتخاب نقاشی و تکنیک سهبعدی میگوید:« من خیلی مهندسی دوست داشتم، هنر را هم دوست داشتم، ریاضیات را دوست داشتم و خطای دید، آن چیزی است که همه اینها را با هم دارد.» بعد از اینکه سخندان فهمید که خطای دید تنها راه برای رسیدن به همه اینکه به همه علایقش برسد، هر روز و هر ماه بیشتر خود را درگیر طراحی کرد. آقای خطای دید تعریف میکند:« طراحی را به صورت تجربی شروع کردم. طراحی خطای دید در جایی وجود ندارد که شما بتوانید کلاس بروید و دورهای ببینید. بنابراین خودم دست به کار شدم.» صالح در همین خودآموزی به روشهای محتلفی در سهبعدی سازی رسیدهاست او تعریف میکند:« من شیوههای منحصر به فرد خودم را برای اجرا دارم که کس دیگری حتی در دنیا هم آن تکنیکها را ندارد. میتوانم ادعا کنم که کیفیت بعضی از کارهایم در دنیا خاص است.»
عاشق این وبسایت شدم من.عالی هستید شما
خسته نباشید مرسی به خاطر این مطالب
فوق العاده