You are currently viewing مار خشمگین در دل پاسارگاد


صفر. من عاشق #ایران هستم و برای پیشرفتش حاضرم جونم رو هم بدم، پس ترسی از این همه فحش نداشتم.
.
یک. بسیار ممنون از تعداد اندکی که محترمانه مخالفتشون رو بیان کرده بودن.
.
دو. مار نماد خود خواهی و طمع بود در نقاشی های من. از ویرانه های تخت جمشید قطعا خود کوروش بزرگ بیرون نخواهد آمد. بلکه کسانی بیرون خواهند آمد که فکر میکنند به خاطر تعدادی سنگ و هزار صفحه تاریخ غرور آفرین که هرگز نخواندند با فرهنگ ترین و برترین گونه بشری هستند. هیچ کس راقبول ندارند و خود نیز تنها اهل حرف زدن هستند. همه میدانیم فرهنگ تنها به تمدن سه یا هفت هزار ساله نیست بلکه به رفتارهای اجتماع فعلی ما است که در طی قرنها شکل گرفته است. پیشرفت آینده ما وابسته به فرهنگ واقعی ما است. در نتیجه تنها ثمره این خودخواهی ها نابودی است که لاشخور این نقاشی منتظر آن لحظه است. تمام
.
سه. اگر عاریایی ها کمی به خودشون زحمت میدادن و پست های قبل رو نگاه میکردند، طرز تفکر بنده رو میتونستن بفهمن.
.
چهار. این نقاشی رو بدون کپشن گذاشتم تا واقعا ببینم اینطوره یا نه! که آفتاب آمد دلیل آفتاب
.
پنج. من اصلا #هنرمند نیستم. خوشحال میشم تعریف میشنوم ولی دوست دارم با کارهام به بهتر شدنموم کمکی کرده باشم، حتی اگر کلی مخالف داشته باشه. و فحش های زشتی که شاهدش بودید بشنوم.
.
شش. اصلا محتوایی که با اون موافق باشید، هیچ چیز به شما اضافه نخواهد کرد.. .
هفت. چرا آخه به چیزی که خودمون هیچ تاثیری روش نداشتیم غرور و تعصب داشته باشی؟ مثل تاریخ تولد؟
میدونم بازم کلی ها این متن رو تا آخر نخونده طبق عادت نظر خواهند داد!

دیدگاهتان را بنویسید