کپشن اینستاگرام:
یک. #صخره نوردها در مسیر #صعود گاهی به جایی میرسند که نه راه پس دارند و نه راه پیش. دستشان به گام بعدی نمیرسد. به مرحله قبل هم نمیتوانند برگردند. مدت طولانی نباید در این شرایط ماند. چون خستگی همه چیز را بدتر میکند. بیشتریها رها کردن را انتخاب میکنند. سپردن خود به طناب و قلاب ها و بازگشت به زمین. اما بعضی ها یک صخره دور را نشانه میروند. میپرند تا بلکه دستشان به آن برسد. اگر هم نشد نتیجه با رها کردن فرقی نمیکند. ولی حداقل وا نداده اند.
دو. فکر میکنم #زندگی شبیه به یک کوه بی قله است. پای آن در لجن زار فرو رفته است. ابرهای تیره کمی بالاتر از دامنه اش را گرفته اند. بیشتری ها ترجیح میدهند اصلا بالا نروند و همانجا بمانند. بعضی ها با آرزوی فتح #قله و شرایط بهتر خیال میبافند تا آن را طناب صعودشان کنند. واعظانی هم بالاتر روی تخته سنگی سست ایستاده اند و وعده میدهند. برای بعضی هم طناب میاندازند و بالایشان میکشند چون ژن خوب دارند.
سه. این بین من دوست دارم فقط بالا بروم. صخره ها را از پشت هم بگذرانم. نه به قصد رسیدن به قله. نه از تنفر لجن زار. به حرکتم فکر کنم و از آن لذت ببرم. در جایی که هیچ راه پس و پیشی ندارم، به امید گرفتن صخره ای دیگر بی طناب دستم را رها کنم و بپرم. .
پ.ن: توی یک ماه گذشته شرایطی داشتم شبیه به همین پریدن. شبیه به اینکه مجبور بودم چیزهایی که خیلی دوست داشتم رو رها کنم. .
پ.ن: دوستان قصد دارم کمی پیج رو تغییر بدم. قراره بیشتر خودم باشم و احتمالا کمتر پست بذارم. ممکنه بعضی از دوستان آنفالو بکنن. ولی به قول معروف چه باک.